هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........
هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........

بهونه های دلم..



دلم یه تحول میخواد...دلم برآورده شدن می خواد...دلم شروع می خواد...دلم جوونه زدن میخواد...دلم بهونه میگیره... دلم...دلم..دلم...!  اما چه جوری...پس کِی؟...

****


سرم به بالش پر مهر شانه اش برسد

دلم به آرزوی عاشقانه اش.. برسد..

چقدر صبر و ندیدن؟چقدر دلتنگی؟

امیدوارم روزی بهانه اش..برسد

...که چشم های اسیر و ندیده و تنگم

به فیض معنوی جاودانه اش برسد

سکوت کرده ام و می روم شاید

غزل به مستی شور شبانه اش برسد

دلم که دربدر کوچه هاست... برگردد!

کسی که گم شده نام و نشانه اش برسد!

به قول کوچه و بازار: هرچه قسمت شد..!

زمین به آب و.. آدم به دانه اش برسد

دلم که آتش مانده است زیر خاکستر

دعا کنید زمانِ زبانه اش برسد

امید وارم بعد از گذشت این همه سال

کلاغ قصه من هم به خانه اش برسد...

میثم امانی


****


دلقکتونیم!!



دلقک نوشت:

آرزو دختر خالم: سلام چطوری؟

-سلام آرزو.خوبم تو چطوری؟چه عجب یادی از ما کردی؟!

آرزو:مرسی .ببین شارج ندارم زیاد صحبت کنم! جمعه صب حاضر باش میام دمبالت بریم فرحزاد .هف هشتا از بچه هام میان گفتم تو ام  بیای خوش میگذره به ما..!! خنده شیش حاضر باشیا خدافظ!!

-ببین الو....الو......!

***

sms: شبنم دوستم : salam azizam.khobi?bebin az sare kar omadi ye rast bia khoneye ma hoselam kheili sar rafte.bia cherto pert bego bekhandim! خنده bay

***

خواهرم: الووووو شلاااام شطور موطوری؟

-سلام.خوبم . تو خوبی؟چه خبرا؟

خ:مرسی .هیچ خبر گفتم زنگ بزنم شب زود بیای خونه بریم بیرون یه دور بزنیم .خاله اینام اینجان. میگن زودتر بیا بدون تو خوش نمیگذره...یه ذره دلقک بازی درار دلشون واشه!خنده خُب.. بعد قرنی اومدن خونمون .. باشه؟ کاری نداری خودافظ.

- :الوووو الوووو...خدا..فظ!

***

زری: سلاملک . خوفی؟

- : سلام جوجو !.. خوبم تو زنده ای؟

زری: اِی هستیم هنوز...

- :چی شده از این ورا راه گم کردی؟!گوشمون به صداتون روشن شد؟!

زری: هیچی گفتم فردا یه سر بیای خونه ما، یه کم بگیم، بخندیم .. خندهچن وخته نیستی سر کار میری تحویل نمیگیری؟ میای دیگه ؟ بستنی یخ میکنه هااا زود بیا هاا..

- : زری من کار دارم ...الو ...الو...

***

و... .... .....

***

بابا خسته شدم... ولم کنییید...

روزایی که دارم از تنهایی میترکم کجایین؟؟؟

روزایی که زنگ میزنم میبینید صدام گرفته اس ، نمیگین چه مرگته؟

شبایی که تا خود صب داغونم ..زنگ میزنم به روی خودتون نمیارید و یادتون میاد؟

فقط برا خوشیاتون منو میخوایین...

مگه من دلقکم؟!..

***

تا کی باید زنگ تفریح دیگران باشم؟!

***

شرمنده نوشت!: ببخشید واقعن شرمنده  ... باید یه جایی تخلیه می شدم!


 

شونصدو هزاااارتاااااااو هففففتااااااااااااا خوشحالی!



اول نوشت:

من امروز شونصد و هزارتاااا و هفففتااااااااا خوشحال و بال بالی می باشم..!نیشخند

آخه اولین حقوق برای اولین ماه  کارم تو این شرکت رو گرفتم. خدا رو شکر رسمن قراردادو امضا کردم. نمیدونی چه لذذتی داره طعم شیرین این اولین حقوق!به رسم بچچه های شرکت هوار تومنشو براشون شیرینی گرفتم..! امشبم میخوام برا مامان اینا هدیه بگیرم، شامم میخوام ببرمشون بیرون. سه تا دیگه از بچچه هام گفتن شیرینی نگرفتی نیا...!نوش جووونشون باشه که شادم با شادی همه شون..

بعد از این همه سختی و اینورو اونور کار کردن ..بعد تحمل هزار تا حرف و برخورد از کس و ناکس..بعد خورد شدنای پی در پی..بعد مخالفتهای مامان اینا برا اومدن به اینجا..بعد از سر کردن با چندر غاز حقوق از سر اجبار... نمی دونی چه لذتی داره این اولین حقوق..

همزمان با گرفتن پول از صندوق شرکت ، یه خبر خوب دیگه بهم دادن که الان کله قند تو دلم آب شد از خوشحالی.. ،بهم گفتند بیمه ام  شدم...  خدایا شکرت دارم از ذوق مرگی میهمیرم!!فرشته

***

میان نوشت:

یاد اولین حقوقم افتادم... ۵ سال پیش.. شصت هزارتومن بود!! یک ماه تموم ٨ صب تا ٨ شب کارمیکردم..شب که می اومدم خونه مثل جنازه بودم.. یادم نمیره دو هفته از سر برج گذشته بود و من هنوز حقوقمو نگرفته بودم .. به مدیرمون که از قضا شوهر دوستم بود گفتم شما نمی خواین حقوق منو بدین ؟ با تعجب نگام کردو گفت :... ....!!

خشک شدم..یخ کردم .. قفسه سینم داشت از درد می ترکید...مُردم وختی بهم گفت اون...حقوقمو گرفته و از طرف من گفته برا خرج بیمارستانم میخوامش ...!!!

آخه با انصاف ...با معرفت... با غیرت...شصت تومن چه دردی از تو دوا میکرد؟ این قدر مهم بود که بخاطرش.. منو جلوی دوستمو شوهرش خورد کنی؟!

***

اون روز سوختم اما دم نزدم..به روت نیاوردم .. یک ماه هوا خوردم...زجر کشیدم اما سکوت کردم..!!! اما الان بهت میگم نابودم کردی ... اون اولین زخمی بود که به روحم زدی..خیلی کاری بود... تو اون روز انگار نذر کرده بودی تا ابد نذاری اشک چشام خشک بشه..!!! نذرت قبول..!!

شیرینی این حقوق هرقدر که باشه طعم تلخ اون جریانو از ذهنم پاک نمی کنه..!! کاش میتونستم آتیش این دلمو روشن تر شرح بدم...

***

خدایا شکرت برا این شادیای ـ لحظه ای... همینا رو هم ازم نگیر... خواهش،خدا خواهش خواهش...

***

آخر نوشت: 

به قول مریم:

برو تا همه بدونن که سفر اون قدا بد نیست

واسه گفتن تواما... هیچکی شاعری بلد نیست

 زری جان ،سفر به سلامت عزیز ِ دل...

همین..

ای خدای بزرگ... به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم ،کمی با کفشهای او راه بروم..!!

"دکتر علی شریعتی"

*****