کومولوس..استراتوس..سیروس..و..یادش به خیر هنوز اون درس رو یادم هست و چقدر دوسش دارم و داشتم . چقدر اون سالا سر به هوا بودم همیشه چشمم به دمبال ابرای توی آسمون و رنگین کمون و دسته های بزرگ پرنده های مهاجر بود. این روزا آسمون شهرم انقدر کثیف و آلوده است که هیچی پیدا نیست دیگه از اون ابرا خبری نیست..اون وختا ابرا گاهی به نظرم شبیه کسی یا چیزی دیده می شدن..مثلن شکل خرگوش.. ماشین..حروف یا بابا نوئل..
چند سال بعدش قرار بود دخترخالمو از طرف آموزش و پرورش ببرن " آسمان نما " خاله م که فرهنگیه به من گفت تو ام اگه بخوای میتونی بیای. اول برنامه همه ی چراغا رو خاموش کردن بعد سقف روشن شد و شروع کرد به پخش کردن یه سری تصاویر از آسمون. خانمی که اونجا بود با صدایی رسا شروع کرد به توضیح دادن..تصاویر اول راجبه ابرا و انواع شون بود اون خانوم آخر مبحث ابرها گفت: ابرها چیزی نیستن جز توده متراکم بخار که در طبقات پایینی و میانی اتمسفر تشکیل میشن..!
حسابی حرص خوردم خشکم زد گریه ام گرفته بود و به طرز احمقانه ای اون خانوم راوی رو نابود کننده ی بخش مهمی از رویاهای کودکی ام " ابرها " میدونستم!
اون زمانی که من واقعیت مزخرف و علمی توده متراکم بخار رو هنوز نمی دونستم فکر میکردم کاش میشد یک بار سوار هواپیما بشم و پنجره رو باز کنم! قبل از اینکه هواپیما به زمین بشینه دستمو دراز کنم و یواشکی یه تیکه بزرگ از اون ابرای نرم و سفید رو بردارم و شب سرمو به جای بالش روی اون بذارم و خوابای قشنگ ببینم.
الان انگار هزار سال از اون سالا گذشته..حالا که آسمون شهرم رو آستری بد رنگ و چرکی پوشونده و انگار با من و بقیه قهر کرده و رفته و این سقف کاذب و بدلی رو جای خودش گذاشته تا هرچی نگاهش کنی جز یاس و ناامیدی نبینی.
کلن هر چی که به سن و سالمون اضافه میشه واقعیتهای گند و مزخرف تری برامون ثابت میشه.
پی نوشت اولن : کریسمس مبارک ( همیشه آرزو داشتم ای کاش ما هم بابانوئل داشتیم )
پی نوشت دویومن: این پست شیرزاد عزیز رو حتمن بخونید.
پی نوشت سیومن: این عکس بر فراز ترکیه اس.12/شهریور/ 90
منم اون درس و خوب یادمه منا جون
چه جالب آرزوهای بچگیمون برای دزدیدن یه تیکه ابر از تو آسمون یکی بوده
با اون آسمون دلگیر شهرتون فکر کنم دیگه یه سفر به شمال حسابی واجب شده ها
با چه هواپیمای زرشکی جلفی رفتی بچچه !
سفید بود داداشی فقط این قسمتش زرشکی بود.
کلن هر چی که به سن و سالمون اضافه میشه واقعیتهای گند و مزخرف تری برامون ثابت میشه.
واسه همینه که خیلیا دوس دارن برگردن به کودکی دیگه...
سلااام چه عکسیخوشگلی!
یه جوری میگی یادش به خیر و اون موقع ها هوا آلوده نبود و اینا آدم فکر میکنه هزار سالته!
والله ما که از وقتی یادمون میاد آسمون همین خاکستری بوده که الان هست!
پست شیرزاد مثلی همیشه فوق العاده بود
مرسی بابت لینک..
راستی!
این بغل نوشته تعداد مهمونات ۴۰۸۳۱!!!!!! واقعآمیتونی از اینهمه مهمون پذیرایی کنی؟!
چرا نتونم؟ قدمشون رو جف چشا کورم
خیلی قشنگ نوشتی... میدونی مونا بعضی چیزا رو باید از دور دید. وقتی نزدیکش بشی همه رویاهایی که رشته بودی پنبه میشه. مثه همین ابرا...
عکس واقعا قشنگه
منا ما با هم تفاهم داریماااااا
من هم از این درس خوشم میومد و هم دوست داشتم بچه که بودم بابانوئل برام کادویی که آرزوشو داشتم بیاره
+خصوصی داری منا جونم.
عاشق ابرا بودم و هستم- عاشق آسمون- اون درس رو هم خیلی دوس داشتم-
سلام
خوبه اون خانومه روشنت کرده والا پنجره هواپیما رو باز میکردی و باعث سقوط هواپیما میشدی.هواپیماهای ما نزده میرقصن
یک پیشنهاد ویژه : طرح بیزنا ( بیزنس ملی ایران ) برای شما که در اینترنت فعال هستید بسیار مفید است و می توانید در کمتر از یک دقیقه فروشگاه اینترنتی (رایگان) ثبت و ایجاد نمایید و به تجارت الکترونیک بپردازید...
سلام از تصاویرت خیلی خوشم اومد!
مخصوصا ابرهها که با کارم مرتبطه