هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........
هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........

گیرم که باخته ام...


دیروز داشتم ایمیلامو چک می کردم که غافل گیر شدم !

یکی از دوستای قدیمیم عکس خودمو برام فرستاده بود که زیرش یه جمله رو نوشته بود ، وختی خوندمش حس خیلی خوبی بهم دست داد.. میشه گفت یه جور دلگرمی یاااا....اعتماد به نفس.

...

گیرم که..

گیرم که باخته ام..

اما کسی جرات ، ندارد به من دست بزند!

یا از صفحه بازی بیرونم بیندازد...

شوخی نیست..

من شاه شطرنجم!.....


................!!!

 تو خود حدیث مفصل بخوان  از این مجمل!!!

همزمانی حذف مجسمه آریوبرزن در یاسوج و تخریب مجسمه کالسکه در ساری،

با نصب مجسمه اسکندر در مقدونیه !!!!





پی نوشت: آریو برزن یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران است که در سال 331 پیش از میلاد مسیح در یکی از نقاط کهگیلویه و بویراحمد در برابر یورش اسکندر مقدونی!!! به ایران زمین، دلیرانه از سرزمین خود پاسداری کرد و در این راه جان باخت و نموداری از شجاعت و از جان گذشتگی در راه میهن را برای آیندگان به یادگار گذاشت.

بابا جون کجایی که ببینی موهام درد میکنه..!!

برااونی که نیست شماره3 :

صدمین پست تقدیم به روح ملکوتی  حاج علی



دیشب داشتم آلبوم بچگی مو  ورق میزدم  که تو به این عکس باباجونم رسیدم، تو چشماش زل زدم بازم مثل همیشم چشام اشکی شد مظلومیت و پاکی و خلوص تو چشماش موج می زنه...
دراز کشیدم رو تخت و عکسشو گذاشتم رو قلبم ..
یه لحظه رفتم به اون روزا..
ظهر پنج شمبه زنگ میزد میگفت باباجون نمی خوای بیای خونمون ؟ میگفتم دوس دارم بیام اما
پدر خانم! منو نمیاره میگه باید برم اداره شیفتم...بعد صداش بغضی می شد و می گفت: من نمی دونم تا مامان جونت سفره رو پهن میکنه باید اینجا باشید...
از اول خیابونشون که می اومدیم باید به هممه سلام می کردیم هر کی منو میدید میگفت : ماشالا ماشالا این نوه ی حج علی ِ هااا خدا حفظش کنه...منم خسته میشدم لجم می گرفت به مادرم می گفتم مادر خان لُپَم کنده شد از بس همه کشیدنش! منو زیر چادرت قایم کن تا برسیم خونه بابا جون اینا لپ من تموم شده هاااا...! بعد اخم می کردمو به مادرم میگفتم: مگه من شعرم که خدا باید منو حفظ کنه؟!!! مادرم میخندید فقط...
بعد وارد کوچه که می شدیم می دیدم بابا جون رو پله جلوی مغازه اش نشسته ( بابا جونم قصاب بود که مغازه اش کنار خونه شون بود) از دور که منو می دید می خندید دستاشو باز می کرد منم دست مادرمو ول می کردم همه وجودم می شد پاهام تا جون داشتم می دویدم بعد که بهش می رسدم با تمام وجودم می پریدم تو بغلش....هزار تا بوسم می کرد بعد منو می ذاشت رو شونه اش و می برد تو حیاط زیر درخت توت.. میشستیم عرقچینشو از سرش در می آورد و می گفت چشاتو ببند نوبته اَجی مَجیه ! چشاتو ببند دستا تو باز کن.. بعد از تو جیبش یه مشت پسته خوام و قرص نعنا در میاورد می ریخت کف دستم منم چشامو باز می کردمو از ذوقم تا می تونستم داشتم دور حوض آبی می دویدم و می گفتم باباجون دوست دارم ..بابا جون دوست دارم...بعد سرم گیج می رفت می افتادم زمین..بابا جون حول می کرد می گفت چیزیت نشد؟! جاییت درد نمی کنه ؟ منم خودمو لوس میکردم می گفتم موهام درد گرفته می سوزه ؟!!
بابا جونمم رسیه می رفت از خنده بغلم می کرد سرمو میذاشت رو شونه اش بوسم می کرد موهامو نوازش می کرد تا دردش کم بشه! منم چشامو یواشکی باز می کردم و کیف می کردم که از اون بالا دارم همه جا رو دید میزنم...!!!
...
بابا جونم یه لوطی ِ واقعی بود...خیلی ام با خدا بود..رئیس هیت بود همیشه می گفت من نوکر امام حسینم و من کوچیک ابوالفضلم هنوز صداش تو گوشمه که با یه معصومیت وصف نشدنی  آخر مجلس با یه حزن و بغضی می خوند : امشبی را شَه ِ دین در حرمش مهمان است..ظهر فردا بدنش زیر سُم اسبان است...مکن ای صبح طلوع مکن ای صبح طلوع....صداشو دارم میشنوم موهای بدنم راس شد...!!همه میگن بعد رفتنش تازه معلوم شده که چقدر مخفیانه هوای یتیما و فقیرای محل رو داشته هر کی پول نداشته رایگان بهش گوشت میداده..روزی که می خواسته پر بکشه از همه محل دونه دونه حلالیت طلبیده برای  یک سال ِخونه..خرید کرده بوده..ظهر میاد خونه نمازشو می خونه و پول زیادی میده به مامان جونم میگه این پیشت باشه لازمت میشه بعد می گه من میرم یه کم استراحت کنم مامان جونمو می بوسه و میره دارز می کشه و..................تمام! به همین راحتی میره و داغش برا همیشه رو دل همه می مونه..هنوز اسمش که میاد همه مون می سوزیم اشک مون سرازیر میشه.....
خیلیه بعد بیست و دو سال هنوز یه مراسمی که براش می گیرن انگار یه جوون تازه از دست رفته..سر مزارش جای سوزن انداختن نیست از جمعیت..همه تا خانواده باباجونمو می بینن اول یه آه میکشن و بعد میگن حاج علی روحت شاد...
دلم براش خیلی تنگ شده خیلی...بعد از اون هیچ شونه ای پناه و تکیه گاهم نشد...روحش شاد.
...
لطفن برای شادی روح حاج علی آقا و همه عزیزای آسمونی مون یه فاتحه بخونید.ممنون



پر از خالی بودن..


این روزا حالم خوبه..روحیه ام بد نیست.. یه حس خاص دارم که نمی تونم بیانش کنم...اومممم...حس ِ ..حس ِ خالی بودن سبک بودن..بی قید بودن..رها بودن...این روزا حس میکنم یه آلزایمر موقت گرفتم! هر روز که از شرکت که تعطیل میشم میرم پیاده روی.. میرم پارک یه  جای دنج و ساکت رو پیدا میکنم و به صدای باد گوش میکنم .. هر روز دمبال یه غار تنهایی ِ جدید می گردم که اگه روزی روزگاری لو رفت یه غار دیگه داشته باشم!

این خالی بودنو دوس دارم...این سبک بودن تسکین شده برام...یه کم بی خیال شدم..حالا که خدا وخت نداره و سرش با دیگران گرمه و داره با " ابی "چای می نوشه!!! حالا که روزگار منو به هیچی! حساب نمی کنه منم بی خیالش میشم! بی خیال همه ی زخم زدن هاش..بی خیال همه ی کج خلقی هاش..این روزا حس ِ یه تخته ی کهنه رو دارم که روی اقیانوس خودشو رها کرده و تقدیرشو سپرده دست امواج ِ کوتاه و بلند!...چشمش فقط به خورشیده نه دل بستگی داره نه وابستگی و نه تعهدی...فقط چشمش به خورشیده .

ترانه های خوب برای بچه های خوب! شماره 2 :

من خالی از عاطفه و خشم!!!!
خالی از خویشی و غربت !!!
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن !
عشق آخرین همسفره من ، مثل تو منو رها کرد.. حالا دستام مونده و تنهایی من!

ای دریغ از من که بی خود مثل تو گم شدم.. گم شدم تو ظلمت تن.......

ای دریغ از تو.. که مثل عکس عشق هنوزم داد می زنی تو آیینه ی من!


آه گریه مون هیچ!!

                       خنده مون هیچ !!

                                             باخته و برندمون هیچ!!


تنها آغوش تو مونده غیراز اون هیچ !!!.....

ای مثل من تک و تنها دستامو بگیر که عمر رفت همه چی تویی زمین و آسمون هیچ !
بی تو می میرم.. همه بود و نبود بیا پر کن منو ای خورشید دل سرد .......
بی تو می میرم......مثل قلب چراغ نور تو بودی !

کی منو از تو جدا کرد؟؟

...

این ترانه ی زیبا از ابی عزیز رو گوش کنید:  دانلود آهنگ

...

پی تبریک نوشت :

سلامتی مردی که وختی عاشقانه هاشو می خونی انگاری لب یه چشمه نشستی و مشت مشت این زلال نوشته ها رو می پاشی تو صورتت...خنکای این آب جلا میده روحتو...وختی شروع میکنی به خوندن دل نوشته هاش انگار زمان برمی گرده به قبل...انگاری بر می گردی به اصلت به ریشه ات...

آق مسعود کرمی ( آق طیب ) تولدت مبارک.. به افتخارش بزن زنگوووو..