هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........
هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........

یک زن کُردی بستون!

حرف و سخن امروز بنده با پدر مادراس که بدون تحلیل و برسی یه چیزایی یاد بچه هاشون میدن که بعدن اگه بچه بیاد بگه بابایی مامانی این یعنی چی؟ عینهو یه چیزی می مونن تو گِل و جوابی براش ندارن مثلن همین شعرای کودکانه و نوستالژیک ِ ما.. و نمونه اش این شعربی سرو تهی که یادمون دادن:

اتل متل تو توله گاو حسن چه جوره؟ خب تا اینجا همه چی درسته..هرچند ما که عمریه نفهمیدیم توتوله یعنی چی؟! نه شیر داره نه پ.س.ت.و.ن !! مگه میشه آخه شیرشو بردن هندستون؟! حالا اولی دروغ بود این دومی چی؟ وختی نه شیر داره نه پ.س.ت.و.ن چه جوری شیرشو بردن هندستون؟ ضمنن هندستون خودش یه خلوارتا گاو شیر ده داره نیازی به شیر گاوای ما نداره ! بعد در ادامه میگه یک زن کُردی بستون؟ آخه زن کردی تو هندستون چیکار میکنه باید بریم از سنندج بستونیم! شایدم منظورش این بوده که هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد! هوم؟ بعد میگه اسمشو بزار "عم قزی!" دور کلاش قرمزی.. که این در زبان آذری یعنی "دختر عمه" آخه آدم عاقل اسم دختر کردی ای که از هندستون آورده میذاره "دختر عمه؟! " این همه اسم با معنی و خوشگل هس اون وخت آدم بعد عمری عزب! بودن بره زن بستونه بعد  دختر عمه صداش کنه؟! مگه اسگله ؟!خوبه اون دختره هم اسم شوهرشو بذاره " فامیل ِ دور" ؟! والااا...

در آخر هم به این ختم میشه که..هاچین و واچین یه پاتو ورچینهممه این روضه ها رو خونده که ما یه پامونو ورچینیم که چی بشه هان ؟ پاسخ گو باش خو !!!

پدرا مادرا بچه ها مث طوطی همه چیو یاد می گیرن لطفن دری وری یادشون ندید!

اینم عکس مجسمه دختر کُردیِ شعر بچگی مون!




پی بازگشت نوشت:

آقا ما از سفر برگشتیم...توضیح خاصی ندارم بدم به جز اینکه سفر بدی نبود خیلی ام خوش نگذشت معمولی بود.سنندج شهر خیلی قشنگی نبود! اما اندازه اراک دلگیر هم نبود..! جای دیدنی زیادی نداشت،  هوا هم شیرین..چل پنجا درجه بالا صفر بود! انقد گرم که جرات بیرون رفتن رو نداشم..چه برسه به اینکه بخوام عکس بگیرم . بیشتر از خودامون عکس گرفتم.
کردا مردم خون گرم و مهمون نوازی هستن ، سنندج یه شهر مستقل ِ که اکثرن  سُنی هستند ، یه جریاناتی پیش اومد که خیلی تاسف خوردم به حال خودم که عمریه راجبه سنی ها اشتباه فکر می کردم...اونا صداقتی دارن که می ارزه به همه دین و ایمون ِ شناسنامه ای ِ شیعه ها ! 
راستی تنها شهری که یه شبکه خصوصی جهانی برا خودش داره سنندجه و این برام خیلی جالب بود.
 در کل تجربه خوبی بود جای همه دوستان خالی و ممنون که برام آرزو کردید که بهم خوش بگذره.

نظرات 17 + ارسال نظر
کیانا دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 02:23 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام و اوووووووووووووووووووووووووول
بسلامتی برگشتی
خوبه که بازم خوش گذشته تو اون گرماااااااااااا
خوش اومدیییییییییییییییییی

تو فیس خیلی جات خالی بووودا

هیشـــکی! دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 02:31 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com

سلام مرسسسی..
پ.ا.ر.ه . شدیم تو اون گرما و هشت نه ساعت راهی که تو راه بودیم..
فک کنم تا هفته آینده نتونم بیام تو فیس بوک سیستمم مشکل داره.

آناهیتا دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 05:31 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

سلام هیشکی جون
رسیدن به خیر
با تمام این تفسیرها من این شعر دری وری ها رو دوست دارم
خوشحالم خون گرمی کردها رو لمس کردی
سنی ها خیلی مسلمون ترن اینو تو سفر مکه متوجه شدم.
خلاصه اینکه سفر معمولیش هم خیلی خوبه...

حبیب دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 07:21 ب.ظ http://artooni.blogsky.com



خوش به حالتون که خوش گذشت

ایشالله همیشه به سفر اما با سلامتی وخنده


حبیب دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 07:23 ب.ظ http://artooni.blogsky.com


گفتی سنی یاد یک هم خدمتیم افتادم که سنی بود بچه لار شیراز
خیلی وقته خبری ازش ندارم

منم باهات موافقم سنی ها خیلی هم خوبن کی گفته بد هستند

فیلسوفچه دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 09:20 ب.ظ http://dialogs.blogfa.com

سلام. با همین تناقضات منطقی بزرگمون کردن که همه فیلسوف بار اومدیم!!!

کیانا سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 02:01 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

ای بابا اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 02:57 ب.ظ

ااااااااااااااااااا
باز این خانوم خوشگله خودمونه که!!!
.
منم رفتم سنندج - همین طوره که گفتی
و
با وجودی که شعر دختر عمه کردی کلاه قرمزی ساکن هندوستان سر و ته نداره ولی من همیشه دوسش دارم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 03:14 ب.ظ

زیتون سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 03:15 ب.ظ http://zatun1.blogsky.com

دخترآبان سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 04:51 ب.ظ http://fmpr.blogsky.com

دیوووووووووووووووووونه

هلیا سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 05:29 ب.ظ

من همیشه فکر میکردم سنندج خیلی جای خنکیه که حال میده تابستونا بری...........
خوب شد گفتی.

الف سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 06:03 ب.ظ http://www.inspiration90.blogfa.com

سلام

من چرا در دوران کودکی متوجه این همه تضاد و تناقض تو این شعر نبودم ؟!

دکولته بانو سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 10:22 ب.ظ

سلام عزیزم ... خوشحالم که سفر بدی نبوده هرچند که خیلی هم خوش نگذشت ... کاش یه شوهر کردی هم می ستاندی و ما یه عروسی می افتادیم ... هرررررررررررررررر...

سارا چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 09:26 ق.ظ http://www.semi-elf.blogsky.com

خوشحالم که تو اون گرمای وحشتناک بهت خوش گذشته هیشکی جون
وای از دست تو که چقد خندیدم خدایی چه شعریه این اتل متل

نسیمه چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 01:14 ب.ظ http://nasimehsamani.blogfa.com

از خنده مردم خیلی با حال نوشتی

دلارام چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 03:14 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

رسیدن به خیر هیشکی جونم . عجباااا من فکر میکردم کردستان باید خیلی خنک باشه !
به به پس اون دختر کردی که ذکر و خیرش در دوران کودکی ما بود ، ایشون هستند !!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد