هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........
هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........

رود باش


مرداب به رود گفت: چیکار کردی که انقد زلالی ؟

رود گفت:  گذشتم...