دخترک
از زور دلتنگی ،
در خودش غرق شد......
جنازه اش را آب آورد کناره ی همان خیابان بالایی.
یک جفت سنجاق پروانه ای کهنه هم به سرش بود که ،
که..دلش میخواست تو... تو خریده باشی.. عزیز ِ لعنتی !!