هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........
هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........

یه سقف به وسعت حسرتهام...


فک کنم اینو قبلنم گفتم اما خب دلم میخواد دوباره و سه باره بلکم صد باره به شکلای مختلف با زبونای مختلف بگم که دلم میخواد یه خونه از خودم داشته باشم.

یه خونه که حالش مربع باشه چون از حال مستطیلی خوشم نمیاد..دلم میخواد خونه ی من دوتا اطاق خواب داشته باشه.. دیوارای اطاقاشو کاغذ دیواری کنم که عکس تیکه های کوچیک ابر باشه...اطاقی که پنجره داشته باشه!!! پرده ی یکی از اطاقامو زرد لیمویی بزنم یکی رو نارنجی جیغ ..دلم میخواد خونه ام آفتاب گیر باشه ..آشپز خونه اش کمی کوچیک باشه در عوض سرویس بهداشتیش زیبا و بزرگ باشه..!

دلم خونه ای میخواد که برا خود خودم باشه خونه ای که با فرشای سرمه ای و پرده های حریر سپید...با مبل های چرمی بنفش بادمجونی..دلم میخواد دائم مهمون دعوت کنم مهمونای دلی..که جونمو قربونشون کنم..

گوشه ای از حال یه بالش قرمز لاکی بذارم که گاهی مهمونم یه لم بده و من براش چای دارچین بیارم..که اون چای رو جرعه جرعه بنوشه و برام خاطره ها رو شخم بزنه...

که گاهی که حوصله ام سر رفت روی زمین دراز بکشم و یه کاسه تخمه آفتاب گردون کنار دستم باشه و تا چار صب فیلم فارسی ببینم مثلن شب یلدا یا هامون..سنتوری..درباره الی..سالاد فصل....

که کل خونه ام رو پر کنم از شمعهای رنگی رنگی بعد رویه صندلی راحتی بشینم چشمامو ببندمو گلچهره ی شجریان روگوش کنم تا نیمه شب و بی صدا گریه کنم...

که گاهی آشپزی کنم مثلن کباب تابه ای درس کنم روش سماق بپاشم که عطرش همسایه هامو مست کنه!..

که صبای جمعه پاشم یه دوشی بگیرم و بعد نیمروی  یک نفره ی! توپ درست کنم و همزمان بلند بلند.. یه نیمرویی من بسازم چل ستون چل پنجره رو بخونم..!!

که یه دیوار رو پر کنم از قاب عکس اونایی که دوستشون دارم و گاهی یه ساعت زل بزنم بهشون بعد خاطره مرور کنم .

که دامن کوتاه صورتی گلدار بپوشم و..حریق سبز و یه جعبه ی جواهر اِبی رو بذارم و باهاش جلوی اون قابا تا خود صبح برقصم و برقصم و برقصم! شهرام شپره ام حتی جواب میده برا وختایی که میخوام یادم بره یادم بره...یادم بره...!


دلم خونه ای میخواد که تو اون کسی منتظرم نباشه...ولی من.......من....

که برای خودم باشه................


نظرات 24 + ارسال نظر
عاطفه چهارشنبه 14 دی 1390 ساعت 07:44 ب.ظ

یکی از آرزوهای من اینه که یه خونه برا خودم داشته باشم- منم مث تو کلی راجع بهش تخیل کردم- اینقدر که بعضی وقتها حس میکنم کافیه دستمو دراز کنم تا بهش برسم- خیلی خوبه آدم یه خونه برا خودش داشته باشه- برا خودخودش- و اونجوری که میخوادش تزئینش کنه- خیلی این پست رو دوست داشتم-

امیدوارم همه مون به آرزو هامون برسیم ..به نظر من آرزو یعنی نرسیدن ...رویا...اما امید یعنی رسیدن....امیدوارم برسم و برسی عزیز...
خودمم دوسش دارم چون راحت نوشته بودم...

عارفه چهارشنبه 14 دی 1390 ساعت 09:59 ب.ظ http://inrozha.blogsky.com/

منم مثل تو دلم میخواد یه خونه داشته باشم یه جای خیلی اروم

خدا کنه به ارامش برسیم هدف اصلی آرامشه..............

شازده کوچولو چهارشنبه 14 دی 1390 ساعت 10:25 ب.ظ

همین که اینقدر قشنگ و واضح تو ذهنت به تصویر می کشیش حتما بهش میرسی. مطمئنم عزیزم

خدا کنه عزیز...خداکنه....

کودک فهیم چهارشنبه 14 دی 1390 ساعت 11:18 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

چه خونه ی دنجی.
توی لحظه به لحظه ی خوندن این متن همش توی فکر این بودم که کاش یک روزی بود که من هم کنارت بودم و تا خودت صبح دو تایی تنهایی حرف می زدیم...

آره دنجه ..و آروم...وخواستنی.....
اوهوم....کاش بشه.....اون وخت منم برات چایی دارچین می ریختم و...تا خود صبح......................

کودک فهیم چهارشنبه 14 دی 1390 ساعت 11:19 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

*
خودت=خودِ

بی خیال تو این خونه غلط املایی مجازه چون خود صابخونه آخر سوتیه

عبدالکوروش چهارشنبه 14 دی 1390 ساعت 11:48 ب.ظ http://www.potk.blogfa.com

بیدار شو رفیق.
صب شده!

نگوووووو اینجورییییییییییی نا امید میشم.....

پروین پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 01:58 ق.ظ

عزیزززززم.....
میرسی به این خونه ات. قول میدم. فقط این آرزوت یادت باشه، میرسی بهش......

میدونم که میرسم می خوامو میرسم................... مرسی از انرژی مثبتت.....

محبوب پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 09:07 ق.ظ

مطمئنم یه روزی که خیلی هم دور نیست، چنین خانه ای خواهی داشت

آرامشش مهمه محبوب جانم....خدا کنه همه مون به این آرامش برسیم....

محبوب پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 09:08 ق.ظ

چقدر خوب بود حس خونه ات... خیلی خوب بود

na30b پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 11:18 ق.ظ http://fosil.blogsky.com/

عجب سقفی ساختی برا خودت
تصورش هم شیرین و آرمش بخشه

اوهوم........دوسش دارم....حتی خیالشو........

وانیا پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 11:34 ق.ظ

منم دلم میخاد بیشتر تو خودم غرق بشم
حل بشم تو خودم و خاطره هام

همه دمبال رسیدن به سکوتن....به خود خود...خدا کنه برسی عزیز....

دل آرام پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 05:18 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com/

خونه ات خیلی گرم بود .
دوستش داشتم ، ایشالا بهش برسی

قربونت عزیز...

غزل.ل.ر. پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 05:28 ب.ظ http://afkare-monsajem.blogsky.com

اگه مواظب باشی این یکی هم نشه یه حسرت دیگه به وسعت بقیه حسرت ها... رسیدن بهش آسون میشه. اینقدر که شما واضح تصورش کردی، راه زیادی تا داشتنش نداری.

حسرت شدنش دست من نیس دست اوس کریمه....
خدا کنه برسم اگه خدا بذاره...

مرتضی جمعه 16 دی 1390 ساعت 01:21 ق.ظ http://kooris-6.blogsky.com/

سلام!
آرزوت خیلی کوچیکه
ولی خوش بحال مهمان آرزوت!؟
خوشبین باش...

سلام..
کوچیک یا بزرگ یه آرزو ِ که هنوز براورده نشده...امید دارم که بشه...
خوشبینم خیلی خوشبین...

دکولته بانو جمعه 16 دی 1390 ساعت 02:23 ق.ظ

هیشکی جون ... این پستت، زیباترین و دلی ترین پستی بود که ازت خونده بودم ... و این خونه ... باااااااااااااااااااااااور کن قشنگ ترین و منحصر به فرد ترین خونه ... ایناست اون چیزائی که تو رو یادم می ندازه ... منم دلم همچین خونه ای رو خواست ... همچین خونه ای رو ... همچین خونه ای رو ...

خوشحالم که این پستو دوس داشتی...
خدا کنه هر دومون بهش برسیم قربونت بشم..
خیلی خوشحالم کردی که بهم سر زدی...............

بهنام جمعه 16 دی 1390 ساعت 12:04 ب.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلاااام
هیشکی جاااااااان
از اونجایی که خواستن توانستن است خب تو حتمآ بهش میرسی
فقط
ما رو هم دعوت کنی هااااا
هر وقت کبابت آماده شد زنگ زن من بیام!

سلام از ماس..
شوما دعا کن بهش برسم...قدمتون رو جف چشام....
من خعلی مهمون نوازم به خدااا......

چشم حتمن...حالا اگه نیمرو باشه نمیای؟

شب شراب جمعه 16 دی 1390 ساعت 01:05 ب.ظ http://www.shila1120.blogfa.com

خیلی قشنگ توصیفش کردی../ محشر بود../ اون قسمت رقص رو هستم باهات../ "بوس"

ممنون...
راس میگی؟! پس بیا وسط.............

خیلی قشنگ گفتی..

خواهش میشه....دلی بود....همین....

زهرا.ش شنبه 17 دی 1390 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.roosary-anary.persianblog.ir

آرزو می کنم به این خونه برسی....درست همینجوری که به تصویر کشیدی!!! شاید یه روز بارونی که تنهایی توو خیابونا راه افتادم به قدم زدن و گشتن...رسیدم به خونه تو و در زدم و تو در باز کردی بدون هیچ حرفی حس کردی من مهمون خوبی ام....من دختر خوبی ام...اونوقت بیام تو خونه ت ولم بدم به اون بالش قرمز لاکی و چای دارچین برام بیاری.....بعد اینقـــــــــــدر حرف بزنم....که دیگه هیچ حرفی توو دلم نباشه!!!
آرزو می کنم به این خونه برسی!! آخخخ که چقــــــدر دلم می خواد به این خونه برسی!!!

ممنون عزیز...
قربونت برم در خونه ی من به روی همه تا همیشه بازه حالا میکی نه نیگا کن......این خط این نشون....قدمت رو چشمام....

فرزانه شنبه 17 دی 1390 ساعت 02:32 ب.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

از صمیم دل آرزو می کنم که این آرزو محقق بشه.

مرسیییییییییییییییییییییییییی عزیز...

آذرنوش شنبه 17 دی 1390 ساعت 05:03 ب.ظ http://azar-noosh.blogsky.com

فک کنم هر دختری یه خونه ی رویایی واسه خودش داشته باشه مطمینن منم از این قاعده مستثنی نیستم آهنگ ابی رو خوب اومدی

آره هر کس یه جور آرزو و رویا داره اما اصلی ترین آرزوی من آرامشه ...
من همیشه ابی رو خوب میام قرررررربونششششششش

هاله بانو شنبه 17 دی 1390 ساعت 08:57 ب.ظ http://halehsadeghi.blogsky.com/

من دلم می خواد به خونه داشتم کوچیک و نقلی ...
چند تا گلدون شمعدونی می چیدم پشت پنجره ... پرده های توری رو می دادم به دست باد ... و صدای داریوش که داره یاور همیشه مومنش رو می خونه ...
یه صندلی می ذاشتم وسط خونه با یه لیوان چایی داغ توی دستام ...
دل من تنهایی می خواد ...

ایشالا تو ام بهش می رسی عزیز....اگه اگه اگه خدا راضی بشه...

ری را یکشنبه 18 دی 1390 ساعت 04:34 ب.ظ http://narenjestaan.persianblog.ir

وقتی آدم تنهاست دلش می خواد یکی منتظرش باشه وقتی هم که ....
ولی خیلی خونه ی باحالی بود منم دلم خواست

وختی آدم تنهاس خعلی چیزا دلش میخواد...............

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 دی 1390 ساعت 02:08 ب.ظ

هال درسته نه حال

چه فرقی میکنه هوم/؟!!!!!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد