هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........
هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........

در آمد و رفت....

شاعر میگه:

هر کسی از ظن خود شد یارمن...واز درون من نجست اسرار من....اینو شنیدی که؟!

حالا من میگم:

هر کسی آن ظن خود را گفت و رفت...ماتمی بر سینه ام بنهاد و رفت...

آن کسی که زود آمد و رفت ...سینه ی زخمی ما را تفت و رفت...

نظرات 13 + ارسال نظر
سحر یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 07:54 ق.ظ http://dayzad.blogsky.com/

مهربان یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 09:32 ق.ظ http://mehrabanam.blogsky.com/

ای بابا
والا ما الان توقع عکس و سفر و سوغاتی داشتیم که

na30b یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 09:46 ق.ظ http://fosil.blogsky.com/

الهی قربونت بشم با این شعرت که شرح حال منو گفتی

هیشـــکی ! یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 09:48 ق.ظ

مهربان جان جان بنده با عرض شرمندگی سوغاتی نیاوردم و عکسهام هم همه قابل انتشار نیست!

شازده کوچولو یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 10:40 ق.ظ

چه شعر قشنپی
هنراتو رو نمی کنیا منا جان

هیشـــکی ! یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 10:52 ق.ظ

میثا جون تو لطف داری ...هنر کدومه بابا بگیر نگیر داره یه وختا پیش میاد دیگه... حالا شوما خوشت اومد اون یه بحث دیگه اس

آناهیتا یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 02:34 ب.ظ

اینطوری نگو دلم می گیره
اونم با حال امروز من

هیشـــکی ! یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 04:02 ب.ظ

حال و احوال منم دست کمی از تو نداشت...شایدم بدتر

بهنام دوشنبه 12 دی 1390 ساعت 12:09 ق.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلام
چیزه!
میگم منظور خاصی داشتی از اینکه اسمِ خودت رو کنار اسم شاعر آوردی؟!

آره خواستم بگم منم شاعرم

عبدالکوروش دوشنبه 12 دی 1390 ساعت 01:11 ب.ظ http://www.potk.blogfa.com

می بینم که دست میبری توی اشعار مولوی خدابیامرز.
حالا که اینطوره بذار منم یه سیخونکی به این شعر ؛بشنو از نی؛ مظلوم بزنم.
باشد که تن مولانا را در گور لرزشی ۸ ریشتری پدید آید!
مشنو از نی من حکایت می کنم
از جدایی ها شکایت می کنم
سینه خواهی شرحه شرحه تو اگر
من خودم دارم مرو جای دگر!
من به هر جمعیتی قاطی شدم
جفت ده ها و شاید صد نفر "فاطی" شدم!

وای طبع شعرم انگار گل کرده
خوبه اینو ادامه بدم بعنوان یه پست بزارمش تو وبم!

خودش پیششش اومد یهو...........

شما که بدترش کردی!
اما قشنگ بود مرسییییییییییییییییی

بیا سبب خیرم شدیم...
بذار استقبال می کنیم..............

کودک فهیم دوشنبه 12 دی 1390 ساعت 09:10 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

چقدر زیبا نوشتی منا..
عالی بود دختر...ادامه بده سرودن شعر رو...

قربونت....ای بابا تکیه بر جای بزرگان نتوان زد.....

روزگارمو سه‌شنبه 13 دی 1390 ساعت 03:12 ب.ظ

سلام
چقده شاعر درست گفته.

فرزانه چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 08:01 ب.ظ http://balot.persianblog.ir/

خیلی قشنگ بود این شعر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد