وختی تلفن زنگ می خوره یه نفس عمیق می کشم بعد سلام میکنم تا صدام ناراحت به نظر نیاد...
وختی با دوستام هستم میگم و میخندم تا آدم دپرسی به نظر نیام...
وختی به مسافرت میرم خودمو شاد و سرحال نشون میدم تا آدم غمگینی به نظر نیام..
وختی تو شرکت هستم همیشه لبخند میزنم تا آدم عبوسی به نظر نیام...
وختی به یه جشن میرم می رقصم و قه قهه میزنم تا آدم دل مرده ای به نظر نیام...
وختی...
لعنت به تمام شیشه های دهن لق ِ دنیا...!!
هوا که سرد میشه
دست ِ دلم برای
همه رو میشه!!!
سلااااااااااااااااااااااام بر هیشکی بانوی نازنین
خوبی؟(چه سوال مسخره ای)
چی بگم. مردیم از بس مجبور شدیم خودمونو سانسور کنیم. حالا غریبه ها که خوبن گاهی اوقات یه دوست مجبورت میکنه برخلاف حال و هوات برخورد کنی و الکی شاد باشی.هــــــــــــــــــــــــــــــــــی
سلام
ای بد نیستم...
عادت کردیم به این الکی خوش بودنا...
دست دلت برای کسی که با دلت اشنایی داره همیشه رو هست عزیز
هر چقدر هم بخندی اون کسی که دل شناسه فرق عمیق و سطحیشو درک می کنه
اما تلاش تو برای شادی...هر چند ظاهری...قابل ستایشه...
برا تو یکی که دست دلم همیشه رو هست....
دائم تو جنگم برای اینکه همیشه از افتادن و فسیل شدن متنفرم...
ما همه خوبیم اما تو باور نکن...
در واقع حال همه ی ما خوب است اما تو باور نکن
سلااام
یاد این جمله ای افتادم که میگه کی گفته شیشه ها احساس ندارند؟!
وقتی من بر روی شیشه ی بخار گرفته ای نوشتم دوستت دارم آرام گریست...
بهتره خودمون باشیم شاید دوستای واقعیمون بتونن کاری کنن واسه غم هامون.... هرچند اینکه دوستای واقعی وجود خارجی دارند یا نه خودش قابل بحثه!!!!
سلام...منم این جمله رو شنیده بودم...خیلی ام دوستش دارم...
دیگه خودت جوابمو دادی من چی بگم عزیز...
چاره ای نیست هیشکی جونم. چون حداقل تو اون لحظه ها یه کمی این غم لعنتی و سنگین کمرنگ میشه.
کمرنگ میشه بعد از یه جای دیگه میزنه بیرون
آه بکش..داد بزن..گریه کن....کی به کیه؟
مگه چقدر عمر میکنیم که همش نقش و نقش بازی...؟
همونی که هستی باش..با هر حال و هوایی..درست مثل آسمون..درست مثل جنگل سبز چشمهات
اتفاقن یه وختایی این کارا رو میکنم البته جایی که هیشکی نباشه....چقدم آروم میشم...
خوش به حالت که تا این حدمیتونی خود دار باشی من عمرن اگه ناراحت باشم و چهره م بشاش باشه
دست خودم نیست نمی تونم همه میفهمن
منم دستم برا همه رو ِدقیقا همیشه چهره ام داد میزنه که چه مرگمه..اما خیلی پنهون می کنمش...
به خدا هممون همین طوریم
اینو باور کن منا جدی میگم اینو
این روزا قهقهه واقعی خیلی نایاب شده
باوردارم..
به قول معروف گشتم نبود نگرد نیست...
حس هایی که گاهی گم میکنم
گاهی غمم اونقدر زیاده که بی هوا میخندم
گاهی اونقدر شادم که ته تهش اشکم در میاد از شادی هایی که کمه و شاید دیگه تکرار نشه
حس های گم شده....چقدر این واژه منو تو فکر برد....
سلام
خوب دوست عزیز این نقاب یه نقاب معمولی نیست بلکه نقاب که نه یه زره هست
خوب مینویسی
به ما هم سری بزن
سلام عزیز چشم حتمن میام
می خندیم با اینکه هزار غم داریم
حسرت خنده های دیگری می خورم که خوش به حالش هیچ غم و غصه ای نداره با اینکه غم اون از من زیاد تره
خیلی ها دردشون رو می ریزن تو دلشون و بروز نمی دن
آره ... میریزن ته چاه دلشون که آبرو داری کنن یا آدم دپرسی به نظر نرسن...
دست دلت برای اونهایی که از ته دل دوستت دارن رو ِ عزیز دلم
با خبرن از هیاهوی درونت ...
میدونم
این متنت رو با تمام وجودم درک می کنم منا...
هیچ کس نمی داند کسی که می گرید یک درد دارد و کسی که می خندد هزار درد...
سلام بانو...
دست دل رو می شود بخواهی نخواهی. فصل و شیشه نمی شناسد...
سلام عزیز...
پس ما رسوای جهانیم نه؟!