وقتی تو نیستی...
نه باید ها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم...
عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره میکنم
روزی به نام روز مبادا نیست!!
شاید امروز نیز روز مبادا باشد
هر روز بی تو روز مباداست
دیدارهای کوتاه..
از پشت هفت دیوار
دیوارهای من
دیوارهای فاصله بسیارند....آه..
دیوارهای تو همه آیینه اند
آیینه های من همه دیوارند..
شعر از قیصر امین پور
سلام دوست...
یک بار این شعر را در سیاه مشق نوشت ام و شامل تازیانه غزلبانو شدم...
شعر را اما دوست دارم و صفایی می کن ام با اهنگ اش...
سلام عزیز..
چرا تازیانه ؟!!
منم واقعن دوستش دارم..خط به خطش بیان حقیقت زندگیه..
سلام.
سلام به روی ماهتون .
سلام آجی گلم....
مسئله همینه...روزمبادایی وجود نداره....لبخندهات رو باید همین امروز خرج کنی....برای فردات نگهشون ندار....فردا لبخندهای خودش رو همراهش میاره....لبخندو که زندونی میکنی تو دلت واسه فرداها،روزا باهات لج میکنن....این روزا کش میان و اون روزی که روز مباداست نمیاد.....همین امروز بخند.....
سلام عزیز..
نمی دونم چی بگم الهه شاید حق با تو باشه اما من همیشه به دمبال شادی میگردم اما پیداش نمی کنم..خنده زوری که معنی نداره..
شعرای قیصر رو دوست دارم..
عجب گلایی..
من که با شعراش زندگی میکنم..
یادش به خیر این گلدون گل رو یکی از همکارام از شمال برام آورده بود من خیلی این گل رو دوس دارم
خیلی قشنگ بود.
همیشه شعراشون فوق العاده بود خدابیامرزتشون
روحشون شاد
موافقم
شعر خیلی زیبایی است
اینجا کجاست؟ هان؟ گلش خوشگله ها اما محیطش اداریه.
آره محیط اداریه..شرکتمونه..و..و...
ولی گمون کنم باشه!
شاید
احتمالا
ممکنه!
شااااااااااید..
ببین یعنی موهات مثل دندونات سفید میشه اوخت مارو حسرت به دل میذاری که یه بار اینجا یه پست شاد بخونیم !!
قیصر این همه شعر شاد داره چرا اینو گذاشتی ؟
مثلا قیصر میگه : با تو ای نور چشام حله همه ی مشکلام حله !!!
اون یه قیصر دیگه بود یادم نبود !!!!
کوآلاجان شاعر میگه خنده دل شادی میخواد گریه دل پری میخواد همین..
روز مبادا...آیا چنین روزی هست !!! و یا اینکه هر روز
مباداییست برای دیروز و فردا مباداییست برای
امروز.....
یاحق...
شایدم اصلن مبادایی وجود نداشته باشه
پس کامنت من کو ؟
شوما کامنت نذاشتی برادر
عکست فوق العاده ی فوق العاده س
مرسی چشات فوق العاده می بینه
سلام . خسته نباشید .من یه آدم فوتبالی هستم که امروز بر حسب اتفاق بلاگ شما رو دیدم و خوندم . خیلی تو خوذتی ، بابا بیا بیرون ، جور دیگه ای به این دنیا با همه بدیهایی که به تو کرده نگاه کن . اگه داستان اون مورچه رو که میخواست از روی یه دیوار صاف غذاشو ببره بالا رو تو کتاب درس دوران ابتدایی میخوندی امروز واسه موفقیت بیشتر تلاش میکردی . من بهت سفارش میکنم با ورزش خیلی از مشکلات روحیت حل میشه
وقتی تونیستی
انگار
هیچ چیزنیست....
سلام