هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........
هیشـــکی!

هیشـــکی!

من ، خالی از خویشی و غربت..گیج و مبهوت بین بودن و نبودن........

این حس آزادی، اینجا نمی ارزه زندون بی‌ دیوار ، سلول بی‌ مرزه


پنج روز مونده تا بهار...بیست روز تعطیلم و این یعنی فاجعه..! گندشون بزنن،با این همه تعطیلی چه غلطی بکنم؟!

بیست شبانه روز باید بچپم تو این خونه ی لعنتی باید این همه روز خفه خون بگیرم.. نمی خوام برام تز بدی که بشین کتاب بخون، بشین فیلم ببین.. برو پارک ورزش، برو سینما ، برو قبرستون! هیچ کاریش نمیشه کرد.. یعنی مجبورم به خاطر آرامش و اعصاب خودمم شده بگن بمیر بمیرم..تحمل کردن فامیلایی که فقط سالی یه بار حالتو میپرسن تحمل جمله های کیلیشه ای مسخره ! تحمل نگاهای سنگین و سوالای بیجا! ، تحمل حرفای صد تا یه غاز و پوچ ! نه نت دارم که با وب گردی خودمو سرگرم کنم نه تفریح، نه آسایش، حالم بهم میخوره از این عید..

به کی بگم بابا این خونه برام قفسه، این اطاق تاریک بی پنجره یه سلول انفرادی برام!

برا اولین بار دلم برای عمو آقای مدیر عامل بد اخلاق..برای همکارام برای صدای زنگ تلفنا..برای فکس و پرینتر و کامپیوتر و میز کار نازم تنگ میشه! دلم برای اون آشپزخونه ی کوچولوی تنگ و تاریکِ پُر خاطره تنگ میشه!

دلم برای.. برای..اون رو برو..همون روبرو..!! تنگ میشه..

 کاش یه مسافرت جور بشه یعنی میشه؟!یعنی میشه؟!

پی پیشنهاد نوشت:عنوان این پست از ترانه ی سلول بی مرز داریوش انتخاب شده.من از داریوش خوشم نمیاد اما بعضی از ترانه های این آلبومش خیلی به دلم نشست پیشنهاد میکنم گوش کنید.


نظرات 12 + ارسال نظر
کیانا پنج‌شنبه 26 اسفند 1389 ساعت 11:40 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

سلام . واقعن سخته و دردناک امیدوارم خدا صبرت بده . اما فکرشو نکن ایشاا.. که یه سفر توووووپ واست جوور میشه
شمم از عیدت لذت میبری عزیزم


عیدت مبارک با آرزوی بهترینا واسه یه دوست خوب

زوربای یونانی پنج‌شنبه 26 اسفند 1389 ساعت 12:58 ب.ظ http://greekzoorba.blogfa.com/

چقدر تلخ دم بهار...

مهربان پنج‌شنبه 26 اسفند 1389 ساعت 09:01 ب.ظ http://www.mehrabanam.blogsky.com/

بی خیال...۲۰روز تعطیل..
بترکی الهی
این که غصه نداره
بشین کتاب بخون، بشین فیلم ببین.. برو پارک ورزش، برو سینما ، برو قبرستون!
قبرستون من هم می یام....بهم زنگ بزن من یه قبرستون دنج بلدم
جون میده واسه مردن

[ بدون نام ] جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 01:39 ق.ظ

خوش بحالتتتتتتتتتتتت
۲۰ روز تعطیلی!!!!!!!
کاش فقط دوسه روز تایم میدادن
این کسر خوابارو بیخیال هیچی
این دنیا جبران کنم
قدرشو بدون خانمی
خوش بگذره بهت
شاد باشی
یاحق...

الهام جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 01:47 ق.ظ http://sampad82.blogfa.com

راسیتش منم از مهمونایی که سالی یع بار میان دیدنت متنفرم...حالم بهم میخوره فقط مزیتش خوابیدنه زیاده!
تجدید نظر کنید! عاشقش هستیم ما!

کرگدن جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 03:28 ق.ظ

ایشالا جور میشه

ای نامرد !
بیــــــــــــــــــــــــــست روز ؟؟!!

عاطفه جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 11:12 ق.ظ

بیست روز؟ چقدر زیاد!!!
حالتو داشتم قبلن.. کاش جور بشه.. هر حرفی بزنم زر زیادیه!

دکتر پرتقالی جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 11:59 ق.ظ http://dr-orange.blogfa.com

عیدت مبارک با آرزوی سالی خوش[گل]

الهه جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 04:33 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

از الان نشین غصه ی تعطیلات رو بخور!تا حالا چند بار بهت ثابت شده که از فردا بیخبریم و میتونه اتفاقات قشنگی بیفته...اینم روش...شاید یه اتفاق خوبی افتاد و زندون نبود خونه واسه ت...هوم؟موافق نیستی؟موافق میشی...اشکال نداره

مکث شنبه 28 اسفند 1389 ساعت 02:23 ب.ظ http://maks2011.blogsky.com

تصورش هم سخته چه برسه به واقعیتش.... ولی من پارسال واقعا به تعطیلاتم نیاز داشتم...

کوآلا پنج‌شنبه 11 فروردین 1390 ساعت 11:20 ب.ظ http://www.kouala.blogsky.com

رولی دوشنبه 15 فروردین 1390 ساعت 06:41 ب.ظ

سلام.اشک مون رو در آوردید... امیدوارم دهه نود براتون خوب باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد